امیر علی جانامیر علی جان، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

امیرعلی پسراژدها سوار

علاقه امیر به یه خواننده

سلام دوست جونیای خوب و مهربون راستش امیر این روزا یه شخصه دیگه به کلکسیونش اضافه شده اون شخص کسی نیست جزء بله جاستین . روزا امیر آهنگاشو میزاره میگه مامان بیا جشن بگیریم و برقصیم و ما هم برای اینکه دل گل پسرمون شاد بشه کمی همکاری میکنیم خوبه که شعراشو کامل یاد گرفته . قصه عشقش به جاستین از تو لپ تاپه خاله نانا شروع شد عکساشو دیدو عاشق شد و خاله نانا مجبور شد همه موزیک ویدیو های جاستین و دانلود کنه و همه عکسای جاستینو پرینت بگیره. خدا شانس بده بچه ها میگن مامان ما بریم خارج تورو میبریم امیر میگه میرم آمریکا میگم چرا ؟؟؟؟؟؟؟ میگه واس جاستین میگم منم ببر میگه نه فقط خاله نانا رو میبرم همین ای شااااااااااااااااااانس ...
7 خرداد 1392

روزهای زندگی 3

اینجا گل پسرم آماده شده تا بره یه دوری بزنه چون حوصلش سر رفته بود   پسرم عاشقه شکلک در آوردن تو عکساش همیشه باید یه دونه از این عکسا داشته باشه   اینجا هم خونه مامان جون و پسر یه ژس هم گرفته امیر و دنیا دوست جدید و همسایه جدید اینجا هم مچ بندشو به نمایش گذاشته عاشقه اینجور چیزاس این سوئیشرت زیبا رو هم آقا رضا(پسر دایی مامان معصوم) از انگلیس آوردن دست گلشون درد نکنه   ...
7 خرداد 1392

خاطرات شیرین گذشته

دکتر میمینی حسنی عشقه کارتون شکمو یه روز خوب با مامان معصوم داشتم به عکسا نگاه میکردم که تو یکی از این فولدرها اینارو دیدم دلم واسه این روزا تنگ شدم گذاشتم تا دوستای خوبمون رو هم تو خاطراتمون شریک کنیم ...
1 ارديبهشت 1392

سومین آپ 92

اینم از 7سین ما که کمی ساده بود یار همیشگی امیر در عید امیر و پدر عزیزم     و اینم یه شب خوب در کنار فامیلای عزیزم رفته بودیم ویلای خاله عزیزم و اونجا همه محمد و مبین پسرخاله هامو مجبور کردیم برامون بالن هوا کنن البته عکسا بد شد اما دلم نیومد نزارم ...
17 فروردين 1392

دومین آپ 92

  خوبه که این تبلت عزیز باعث شد امیرم تو تعطیلات عید بیشتر درس بخونه هرموقع حوصلش سر میرفت میگفت مامان دیکته بگو   ...
17 فروردين 1392

اولین آپ 92

باید یهتشکر ویژه از همسر عزیزم بکنم که شب قبل از عید گل پسرمو کلی خوشحال کرد به روایت تصویر امیرم بعد از گرفتن کادو در لحظه اول فدای اون خندیدنت که نمیدونی چجوری خودتو کنترل بکنی عشقم   فداش بشم همچین نگاه میکنه انگار میخواد مخ دختر بزنه دوست جونیای خوبم و خاله های مهربون کادوم قشنگه؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
17 فروردين 1392

پسرم بو شد اما خدایا شکرت

الهی قربون اون چشم باد کردت بشم من نفس من بمیرم اما هرگز نبینم اون صورت زیبات چیزیش بشه دیروز ورزش داشتین از طرفه مدرسه باهام  تماس گرفتن و چون آقای معاون مدرسه آقای تبریزی  دوست بابا رضا هستش اول کمی احوال پرسی کرد و گفت بچه ها زنگ ورزش که دلم یهو ریخت گفتم حتما بچم چیزیش شده که گفت زمین خورد و سرش خورد به میله البته ما سریع یخ گذاشتیم دلم طاقت نیاورد سریع رفت مدرسه دیدم زیر ابروی گل پسرم بد جور باد کرده و انگار از داخل خونریزی داشت نوبت دکتر گرفتم که بایدببرمت نکنه خدایی نکرده چیزیت شده باشه ازت پرسیدم گریه که نکردی گفتی چرا یه عالمه گریه کردم خدایا شکرت که چشم بچم چیزیش نشد یا سرش به میله نخورد. ...
26 بهمن 1391